روش آسان غلبه بر مشکلات

0 0
امتیاز 3.30 تعداد رای 5

  روش آسان  غلبه بر مشکلات

تابه‌حال شده ماشین خود را برای رفع مشکل به تعمیرگاه ببرید؟ حتماً هم پیش آمده که بعد از تعمیر دوباره با همان مشکل روبه‌رو شده‌اید، یا حتی وضعیت ماشین بدتر هم شده است. علت این اتفاق چیست؟ اگر زندگی خود را مرور کنید می‌بینید که وضعیت همین‌طور است. بارها با مشکلی روبه‌رو بوده‌اید و هرچه سعی در رفع آن می‌کردیم بدتر می‌شد.

تابه‌حال شده ماشین خود را برای رفع مشکل به تعمیرگاه ببرید؟ حتماً هم پیش آمده که بعد از تعمیر دوباره با همان مشکل روبه‌رو شده‌اید، یا حتی وضعیت ماشین بدتر هم شده است. علت این اتفاق چیست؟
اگر زندگی خود را مرور کنید می‌بینید که وضعیت همین‌طور است. بارها با مشکلی روبه‌رو بوده‌اید و هرچه سعی در رفع آن می‌کردیم بدتر می‌شد. علت اصلی وقوع چنین وضعیتی را عدم شناخت صحیح از مشکل می‌توان اعلام کرد. آن تعمیرکاران ماشین متوجه نمی‌شدند که مشکل اصلی ماشین چیست و جای اشتباهی را دست‌کاری می‌کردند.
ساده‌ترین روش برای غلبه بر مشکلات  باید درست تشخیص دهید و باید درست آن را بنویسید.
زمانی که شما در زندگی به مشکلی بر می‌خورید اگر نتوانید خوب آن را تشخیص دهید، هر راه حلی را که استفاده کنید قطعاً به بن بست برمی‌خورید.
برای حل این مشکلات نیاز به دو تمرین زیر دارید.


» روش اول تشخیص مشکل
برای این کار سعی کنید به ریشه‌ها برگردید. یعنی ظاهر اتفاق را نبینید. سعی کنید که متوجه شوید که این مشکل چطور به وجود آمده و از کجا نشاط می‌گیرد. اگر ریشه را پیدا کنید و آنجا را مورد مرمت قرار دهید. مشکلاتتان برای همیشه حل خواهد شد.
برای مثال فرض کنید شما فردی هستید که در کسب و کاری که راه اندازی می‌کنید موفق نمی‌شوید، نحوه تشخصی می‌تواند به دو صورت باشد
•    تشخیص 1: شکست خوردم- بازار خراب است – مردم توان خرید ندارند
•    تشخیص 2: شکست خوردم- بازار خراب است – مردم محصول را نمی‌خرند – این شغل مناسب من نیست – عدم تحقیق کافی در آغاز کار

زمانی که با مشکلی مواجه می‌شویم در اولین فرصت به دنبال کسی می‌گردیم که مشکلات را گردن آن بی اندازیم و این فرهنگ از بالا به مردم جامعه تزریق شده. به‌هرحال ما سعی می‌کنیم یک مقصر پیدا کنیم. در این مدل تشخیص، شما یک تقصیر را به گردن مردم و بازار می‌اندازیم. البته شاید حرفمان درست باشد اما آیا همه مقصر هستند؟
اما در مدل تشخیص شماره 2 متوجه شده‌ایم که مردم خریدار نیستند. زمانی که عمیق‌تر این کار را برسی کردیم؛ دیدیم که ما از اول در شروع این کار اشتباه کرده‌ایم.
یک نکته مهم را در هر شکست به یاد داشته باشید، همیشه به دنبال آن نقطه‌ای بگردید که خودتان در آن مقصر هستید. آنجا نقطه اصلی شکست است. آنقدر شهامت داشته باشید که مسئولیت شکست را خودتان بر عهده بگیرید.
زمانی که این‌گونه فکر کنید مشکل را به درستی تشخیص خواهید داد و برای رفع آن می‌توانید راه حل‌های مناسب پیدا کنید. اما اگر بخواهید عناصر دیگری مانند بازار را دائماً به عنوان مقصر جلوه دهید. در شغل‌های بعدی هم با همین مشکل روبه‌رو خواهید شد.


» تمرین شهامت


بیایید یک تمرین جالب انجام دهیم، تمرینی که آزمون شهامت شما خواهد بود سه مشکل زندگی خود را در گذشته پیدا کنید. مشکلاتی که در آن زمان به گردن دیگران انداختید بعد برای آن یک چارتی ترسیم کنید که آخر به خودتان برسد. یعنی جای در دل ماجرا جستجو کنید که مقصرش خودتان باشید. جاهای خالی را پر کنید
 مشکل: طلاق/ورشکستگی/تصادف ->………….->…………….->……………..->………………-> خودم

بخوانید :شیوه کاربردی هدفگذاری
 

» روش دوم کشف مشکل
اما گاهی اوقات هست که مشکل ما یک مسئله نیست، گویی درون انبوهی از مسائل مختلف گیر کرده باشیم. از اول صبح تا شب هزاران فکر در سرما عبور و مرور می‌کند و گاهی فکر می‌کنیم که از ترافیک خیابان‌های تهران هم سنگین‌تر است.
زمانی که در این وضعیت هستید بهتری راه این است که تفکرات را از سرتان بیرون بکشید تا قابل رویت شوند، بعد بتوانید آن‌ها را ببینید و در مرحله آخر به فکر رفع مشکلات باشید. یک تمرین ساده و جالب را در این بخش به شما آموزش می‌دهیم تا بتوانید با استفاده از آن همه مشکلات را شناسایی کنید.

» تمرین کشف مشکل
یک دفترچه یادداشت کوچک که همیشه همراهتان باشد تهیه کنید، هر صفحه آن را به یک عنوان اختصاص دهید.
1.    کار
2.    خانواده
3.    درآمد
4.    همسر
5.    چاقی
6.    …..
انتخاب عنوان‌ها بر عهده خودتان است، این‌ها مسائلی هستند که شما روزانه با آن‌ها درگیر هستید. حالا در طول روز هر جا که فکری مربوط به این مشکل‌ها به سراغتان آمد، آن را در صفحه مرتبط با خودش بنویسید.
مثلاً اگر به دعوای دیشب با همسرتان فکر می‌کنید آن را بنویسید. هر کلمه‌ای را که در ذهنتان است بنویسید. مهم نیست که منطقی باشد. مثلاً اگر ترس از تصادف دارید بنویسید، اگر می‌ترسید خانه‌تان آتش بگیرد. نسبت به واژه‌ها احساس ترس یا شرم نکنید، درواقع هر کلمه‌ای که مدام در سر شماست و به یک کابوس در ذهنتان تبدیل شده را در بخش خودش بنویسید.
اولین مزیت این کار این است که این مشکلات از ذهنتان کم کم خارج می‌شوند، صدای ذهن شما یاد می‌گیرید که دیگر بجای سر شما باید روی کاغذ بیایید و فقط در عرض یک هفته خواهید دید که چقدر فکرهای شما کم شده است.حالا در آخر هر هفته دسته بندی‌ها را برسی کنید، ببینید کدام وزن سنگین‌تری دارند و مشکلات در آن بخش بیشتر است، این یک جمع بندی و راهنمایی به شما می‌دهد که متوجه می‌شوید کدام بخش زندگی شما بیشتر دچار مشکل است و نمی‌گذارد باقی بخش‌ها نیز درست کار کنند.
در هفته دوم سعی کنید زمانی که فکر را می‌نویسید علت را هم بنویسید. مثلاً وقتی می‌نویسید دعوا با همسر، اولین علتی که در ذهنتان هست را بنویسد.
این کار را یک ماه تکرار کنید و مدام دفترچه‌تان را در آخر هفته پایش کنید. بعد از یک ماه به صورت خود به خود وقتی نگاهی به دفترچه‌تان بی اندازید متوجه می‌شود که مشکلات اصلی زندگی شما چیست و در کدام بخش است. حالا که مشکلات را شناختید می‌توانید به راحتی برای رفع آن‌ها راه حل پیدا کنید.
 

» حواس ذهنتان را پرت کنید.


نکته‌ای که باید به خاطر داشته باشید این است که همیشه نباید درگیر ذهنتان باشید، همیشه نیاز نیست دفترچه را کنار خود داشته باشید. سعی کنید حداقل روزانه چند ساعت حواس خودتان را پرت کنید.
بگذارید یک مثال جالب بزنم. اخیراً با یکی از دوستانم به سختی ملاقات کردم، از او پرسیدم که چرا این همه برنامه زندگی تو شلوغ است. مدام از این کلاس به کلاس بعدی، باشگاه، استخر، کار و….. اما جوابی که به من داد جالب و قابل تأمل بود.
او گفت که: من تنها زندگی می‌کنم، اگر خودم را با کارهایی این چنینی سرگرم نکنم مدام ذهنم شروع به فکر کردن می‌کند و در عرض چند ما دیوانه خواهم شد.
روانشناسان هم همین را میگویند. زمانی که شما مشغول به کار، تفریح و …. هستید ذهنتان مجبور است برای انجام صحیح آن کار تلاش کند و دیگر به چیزی فکر نمی‌کند. اما وقتی که یک لحظه بیکار شوید. تفکرات بیش از حد ذهنی شما شروع می‌شود و مشکلات یکی یکی به سراغتان می‌آید.


 آیا می‌دانستید که پرت کردن حواس بهترین راه ساخت یک اراده‌ی قدرتمند هم هست .

» شما چطور عمل می‌کنید؟
اما هر شخص یک گنجینه تجربیات واقعی است، فکر کنید که هزاران نفر بیایید و به شما بگویند که چطور مشکلاتشان را حل کرده‌اند. به نظر من این بهترین حالت است. پس بیایید از همین‌جا شروع کنید. از همین مطلب، شما که این مطلب را خواندید به در بخش نظرات به ما بگویید که چطور مشکلاتتان را کشف می‌کنید؟ چطور می‌فهمید که مشکل اصلی کجاست؟ اصلاً تا به حال خودتان را به عنوان مقصر ماجرای معرفی کرده‌اید؟

 

 

 

امتیاز دهید :
به اشتراک بگذارید :

نظر دهید

گزارش